«نگار من»
«نگار من» قلب مرا نشانه رفت زلف سیاه و خال او مجمر این دلم شده خاطره ی مجال او آنکه ندیده یارما بشنود از کلام ما غمزه زلف او کُشد هر که شود به حال او خال لبش شکر شکن ناله ی شب سمندری خوش بزند نوای نی هر که شود به قال او داروی هر مرض بود لعل لب ...