خصایص مدیران ناکارآمد

به نام خدای مدیر و مدبر

 

مطالب گفته شده در این نوشتار تجربه شخصی ، اجرایی و علمی نگارنده از خصایص مدیران ناکارآمد هست.

آنچه در پی می آید به خوبی می تواند آینه تمام نمایی باشد تا مدیران عزیز در هر رده که هستند، خود را محکی زده و اگر توان تغییر و تبدیل خود به وضعیت مدیریت کارآمد را دارند؛ اقدام کنند و در غیر اینصورت، بهترین خدمت به خود و هم وطنانشان این است که استعفا بدهند.

هم از جهت اخلاقی و انسانی شایسته نیست تا مراکز مدیریتی و تصمیم گیری به دست نا اهلان اداره شود و هم از نظر آموزه های دینی، آنکه از خود لایق تر را می بیند اما تصدی آن مسیولیت را رها نمیکند  « به خدا، رسول خدا و مردم خیانت می کند».

اینجانب 14 ویژگی از مدیران نا کارآمد را بدون مطول گویی در ذیل می آورم، باشد که راه گشای خوبی باشد.

نگارنده ریشه همه ی مشکلات کشور را در ضعف مدیریت می داند که اگر این اساس و ریشه درست شود، همه مشکلات از بین می رود.

موارد بدون ذکر اهمیت در تقدم و تاخر تقدیم حضور می شود:

1-      شلوغی میز کار:

وقتی در دفتر کار یک مدیر ضعیف وارد می شوی در ابتدای امر متوجه بی نظمی و شلوغی میز این مسیول می شوی. او فکر میکند با این کار همیشه برای مدیران مافوق خود بهانه خوبی دارد که مظلوم نمایی کرده و بگوید خیلی!!! کار انجام می دهد. نگارنده معتقد است که یک مدیر موفق با روزانه بین 4 تا 8 ساعت کار مفید قادر خواهد بود که تمام کارهای ارجاع شده به خودش را پاسخ داده و مابقی وقتش را برای کنترل و نظارت سپری کند.

2-      ساعات کاری زیاد:

همان گونه که عرض کردم یه مدیر موفق بین 4 تا 8 ساعت به کار نیاز دارد. اینکه یک مدیر تا پاسی از شب در دفتر کار خود حضور داشته باشد اصلن توجیه ندارد.( حال در طول سال به علت خاصی در حد معدود اتفاق بیفتد اشکال ندارد. اما تکرار آن به دفعات در هر ماه نشان از کار نابلدی آن مدیر و ضعف او دارد!)

3-      نظم و اولویت کاری:

یک مدیر موفق برای هر روز، هر هفته، هر ماه و... خود دارای برنامه هست. به عبارتی یک نقشه راه دارد که از همه توان و ظرفیت خود و عوامل تحت مدیریت سازمانی اش استفاده کرده و همیشه در صدد حرکت از نقطه A به نقطه B و... است. ایستایی و پسرفت هیچ توجیهی برای ماندگاری یک مدیر ندارد.

4-      نفوذ افراد ناکارآمد:

از آنجایی که هر کس را بوسیله دوستان و اطرافیانش باید بشناسی ( به قول معروف: کبوتر با کبوتر باز با باز...) مدیران ضعیف و ناکارآمد چون آهنربایی افرادی چون خودش ضعیف و ناتوان را جذب و داخل در چرخه ی مدیریتی خود می کند. این افراد به دلیل ضعف و نداشتن تخصص لازم همیشه مطالب را وارونه جلوه داده و در مشاوره دادن به آن مدیر، از مشاوره خوب به آن مدیر نیز برخوردار نیستند. این افراد ضعف کاری خود را با چاپلوسی و در برخی موارد قهرمان جا زدن آن مدیر مافوق جبران می کنند به شکلی که اگر یک مدیر دلسوز و کارآمد مشاوره خوبی دهد برایش دسیسه ها چیده و در صدد انواع آزار و اذیت بر می آیند.

5-      دایره تنگ مدیریتی:

این مدیران با توجه به حلقه اول ناکارآمد پیله ای همچون کرم ابریشم از مجموع ناکارآمدی به دور خود می تند که کم کم هیچ صدایی را جز باند خود، نمی شنود...

نگارنده در طول 25 سال مدیریت و در چندین سازمان دولتی به وضوح این قانون نانوشته! را دیده ام. گویی به یک اصل تبدیل شده...

آخر الامر با رفتن آن مدیر، همانهایی که تمام فرامین مدیر قبلی را عین فرزانگی و نبوغ می خواندند! شروع به جو سازی کرده و برای مدیر بعدی فقط! از نقطه ضعفهای او روایت می کردند... گویی آن بنده خدا هیچ نقطه قوتی نداشته است!!!

6-      عدم وسعت دید:

این گونه مدیران از وسعت دید کافی برخوردار نیستند. حتی نوک بینی خود را نیز نمی بینند. اینان هیچگاه با مهتران و افراد اندیشمند ارتباط گیری نمی کنند. اگر به شکل تصادفی با یک انسان اندیشمند رابطه دوستی داشته باشند توان و لیاقت بهره گیری از آن ادم فرهیخته را ندارند...

7-      خود شیفتگی:

اینان بعداز مدتی و تکرار چاپلوسی حلقه ی اول به یک خود شیفتگی می رسند که احتمال خطا در رفتار و عملکرد خود را نمی دهند... و همین امر باعث تنفر پرسنل زیر مجموعه و عدم کارایی و راندمان کار می شود... چون نه رابطه محبت بین رئیس و مرئوس وجود دارد و نه رابطه و تعریف علمی از کار و عملکرد و نظارت بر پرسنل...

8-      تمرکز گرایی:

این مدیران به دلیل ضعف در مدیریت و نظارت، به ناچار خود در همه جزئیات و کارهای مربوط به معاونان تحت امر دخالت می کند. به شکلی که امنیت شغلی و قدرت مدیریت افراد تحت امر را کاهش داده و از طرفی با حجم انبوهی از کار هم مواجه می شود که شخصن از پس آن بر نمی آید و روز به روز در سیستم مدیریت تحت امر خود اشکالاتی بروز می کند که در بسیاری از موارد آن ، قادر به رتق و فتق نیست...

9-      نداشتن جدول اولویت و ارشدیت:

یک مدیر کارآزموده برای اداره سازمان خود دارای جدول اولویت و ارشدیت است.

با جدول اولویت ؛ تمامی کارهای خود را بر اساس داشته های خود، مدیریت می کند که چه کاری در چه زمانی باید به نتیجه برسد و با جدول ارشدیت اینگونه مدیریت می کند که پرسنل تحت امر چه توانی دارند و در کجا باید از آنها استفاده شود...

در واقع فرق یک مدیر توانا از یک مدیر ضعیف در برنامه ریزی و استخدام این دو جدول هست...

10-  روز مرگی:

مدیری که از آن دو جدول بهره ای ندارد و یا نمیتواند و یا نمی فهمد که چگونه باید استفاده کند، در یک روزمرگی تام غرق می شود.نه خلاقیتی دارد و نه می تواند گره ای باز کند و...

یک مدیر موفق تمام ایده های مدیریتی خود را می تواند در 5 سال عملیاتی کند. تحقیقات در دنیا نشان داده است که بسیار انگشت شمارند مدیرانی که می تواندد در دو دوره 5 ساله متوالی به ابداعات و خلاقیت بپردازند...

11-   دهان بینی:

اینگونه مدیران متاسفانه دهان بین هم هستند. گاهی با حرف یک فرد دم دستی تصمیماتی می گیرد که برای خود و مجموعه جز خسارت بهره ای ندارد و یا حداقل از توانایی فردی بی بهره می شود.

علت دهان بینی هم این این است که قدرت و شهامت روبرو شدن با فرد و یا موضوع خاص را ندارد اما عملن تصمیم نابخردانه ای می گیرد... چه بسا اگر با تامل و مشورت با یکی دو آدم فرهیخته بپردازد، بتواند تصمیم بهتری گرفته و یا ماهیت فرد سخن چین و نمام برایش مشخص شود.

12-  ذوق زدگی در کلنگ زنی:

مدیران ناکارآمد اشتهای عجیبی به کلنگ زنی دارند. بی آنکه بفهمند این کلنگ زنی چه اثری خواهد داشت؟ آیا همه بودجه آن تامین شده؟ و خیلی از مسایل دیگر...

اینان پیش خود فکر می کنند که معلوم نیست تا کی بر اریکه قدرت سوار باشیم. پس شروع به کلنگ زنی کنیم و خود را مشهور کرده و پله های ترقی!!! را اینگونه طی کنیم.

13-  تظاهر به دینداری:

متاسفانه گاهی این مدیران ناکارآمد آنقدر ظاهری فریبنده و دین مدار به خود می گیرند که هرکس در اولین دیدار فکر میکند با یک انسان کاملن مومن و متشرع روبرو شده است. اما مع الوصف بسیاری از اینان بعدن رسوا شده و یا به اختلاس و یا مسایل اخلاقی دیگر مبتلا شدند... شاید اینان در شروع کار آدم های دینداری هم بودند اما به دلیل ضعف ساختاری مدیریت و نظارت و مواردی که برشمرده شد، کم کم به یک آدم متظاهر تبدیل شدند که این چهره و عملکرد آنان باعث سوء ظن اطرافیان به مدیران انقلاب و متدینین شده است...

به نظر اینجانب؛ مدیران کارآمد و دلسوزان انقلاب و نظام می بایست یک فکری برای این پدیده شوم ریاکاری بنمایند!

14-  زد و بند های خاص:

زد و بندهای سیاسی، اقتصادی ، رانت و ... نیز یکی از آفت های برخی از مدیران شده. نگارنده بنای اینکه به مصداق بپردازد ندارد اما با بررسی زندگی شخصی و دارایی های مدیران در قبل و بعداز مدیریتشان می توان تا حدودی این مدعا را پاسخ گفت که چه مدیری از چه رانتی برخوردار بوده... در سازمان هایی که به شکلی فرهنگی و اجتماعی است انواع زد و بندهای سیاسی و انتخاباتی اتفاق می افتد...

سازمان های ناظر می بایست از همه ظرفیت خود استفاده کرده و جلوی رانت را به هر شیوه ای بگیرند...

در پایان:

یک مدیر کارآمد کسی است که ضمن پرهیز از موارد ممنوعه فوق به دنبال موارد مثبته گفته شده باشد و در رأس آن تقوای الهی و متخلق به اخلاق اسلامی به شکل حقیقی باشد...

امید آن روز که تمام مدیران ما بر اساس جدول شایستگی و ارشدیت انتخاب شده و در اخلاق و عمل نیز سرآمد باشند تا چون گوهری فروزان برای نظام انقلاب اسلامی بدرخشند و سربازان با کفایتی برای منجی عالم بشریت و مقام معظم رهبری باشند.

با سپاس

مسلم سلیمانی

4 آبان 1394

-------------

لطفن چنانچه نظر خاصی دارید برایم ایمیل کنید

[email protected]

 

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...