توجه به خرده فرهنگ ها و نقش آن در تقویت هویت ملی

به قلم: مسلم سلیمانی

یکشنبه 23 شهریور 1393

سخن گفتن از فرهنگ ، خصوصن در کشوری که هم مهد تمدن است و هم قرن هاست که اسلام را با آگاهی و آغوش باز پذیرفته کار ساده و کم اهمیتی نیست.و مجال مفصل می طلبد.اما در ذیل بسیار مختصر به ضرورت توجه به این مهم می پردازیم.

معنی فرهنگ:

واژه فرهنگ (culture ) اگر چه در علوم انسانى و اجتماعى به شکل عمومی و در جامعه‏شناسى و مردم‏شناسى به شکل خصوصی موارد استعمال فراوان دارد، فاقد مفهوم واحد و معین و مشخص است، به شکلی که تاکنون بیش از دویست و پنجاه تعریف مختلف از آن ارائه شده است. در ادبیات غرب، نخستین تعریف علمى «فرهنگ» که در سال 1871 توسط ادوارد تایلر ارائه گردید فرهنگ چنین بیان شده است: «فرهنگ یا تمدن کلیت درهم بافته‏اى است شامل دانش، دین، هنر، قانون، اخلاقیات، آداب و رسوم و هرگونه توانایى و عادتى که آدمى همچون عضوى از جامعه به دست مى‏آورد»،(1).

تعریف دیگر فرهنگ از پالمرو مونتى: «ارزش‏ها، هنجارها و نظام اعتقادات یک جامعه، مشتمل بر سنت‏ها، آداب و رسوم و مذاهب، ایدئولوژى‏ها و تشریفات مذهبى، میراث و زبان و کلیه عادت‏ها با دیدگاه‏هاى مشترک»،(2).

در ادبیات اسلامى نیز از گذشته‏هاى بسیار دور اندیشمندان و متفکران علوم اجتماعى مسلمان به فرهنگ، عناصر و تقسیم‏بندى‏ها و سایر مسائل مربوط به آن پرداخته‏اند هر چند از واژه فرهنگ استفاده نشده است که از جمله مى‏توان به اخوان‏الصفا (قرن سوم و چهارم هجرى و قرن نهم و دهم میلادى و ابوریحان بیرونى متولد 362 ه برابر با 973 میلادى اشاره نمود)،(3).

1-      فرهنگ ایرانی:

قبل از حمله ی اعراب ( بخوانید ورود اسلام به ایران) ایران از مدنیت و تمدن بر خوردار بود. صاحب نظم اداری، شهرنشینی، رفاه و خدمات عمومی، رونق تجارت، معنویت و آموزش و...

شاخصه بارز فرهنگ ایرانی را می توان توجه به:

اصول انسانی ، راستی و درستی، شجاعت و غیرت، توجه به معنویت ، علم و دانش اندوزی دانست...

2-      فرهنگ اسلامی:

بعداز ورود اسلام به ایران به دلیل سنخیت زیاد این دو فرهنگ با یکدیگر ، به سرعت مورد پذیرش قرار گرفت. به طوری که فرهنگ ایرانی و اسلامی مثل آب و شیر با هم مخلوط شد.

در فرهنگ اسلامی توجه به معنویت، اخلاق، علم و دانش در صدر آموزه های آن هست. به عبارتی در کلیات فرهنگ بین اسلامیت و ایرانیت تناقضی نیست. آنچه که ممکن است بصورت اختلاف بروز کند بین بعض مصادیق یا شدت و ضعف در آن است. که به جرأت می توان گفت مشکل حل نشده و دوئل جدی بین این دو فرهنگ نیست.

فرهنگ اسلامی وقتی که بصورت قرآن بر سینه ی پاک نبی مکرم اسلام تجلی یافت ، در عین اینکه به زبان عربی و در سرزمین حجاز بود، اما حال و هوای عربی به خود نگرفت.اگر بخواهیم مصادیقی که اسلام به جنگ با فرهنگ عربی رفته را احصا کنیم حداقل چندین برابر مصادیقی است که در فرهنگ ایرانی به تعدیل ، تحدید و یا تکمیل و نسخ بر خواسته است.

3-      خرده فرهنگ:

کشور عزیز ما به دلیل گستردگی اقلیمی ، نژادی و گویشی بسیار متنوع است.متأسفانه از دیر باز دست های خائن همیشه به دنبال سیاه و سپید کردن جامعه بوده اند. آنها را به حیدری – نعمتی ، عرب – عجم ، چپ – راست، ارباب – رعیت و ... تقسیم کرده اند.

در خرده فرهنگ ها به سه پدیده برخورد می کنیم:

گویش

پوشش

روش

قطعن هیچ کس حق ندارد گویشی را به تمسخر بگیرد و باعث رنجش قومیتی شود. چه به جد و چه به شوخی.رسانه های جمعی هم باید خیلی مراقب باشند که حتی به شکل سهوی، باعث تمسخر جمعیت و قومی نشوند.

اما در خصوص پوشش این نکته حائز اهمیت است که هیچ قدرت و جریانی حق ندارد بدون کار کارشناسی دقیق در نوع و رنگ لباس مردم اظهار نظر کرده و محدودیت ایجاد کند.

آنچه که در مورد حجاب، حجاب برتر ، حجاب کامل گفته می شود باید با فرهنگ سازی اتفاق بیفتد نه با زور و بخشنامه.( اینجانب پدیده حجاب را مفصل طی یک مقاله با عتوان « حجاب و عفاف» در سایت الف ، چند سال قابل بررسی کردم که قابل سرچ می باشد)

اما آنچه که در خصوص روش باید گفت این است که ؛ هر ملیت و قومیتی از ایران عزیز ما برای خودش دارای سوابق و پیشینه است. حتی الامکان به روش های آنان در زندگی، عروسی، عزاداری، شغل و ... نباید خللی وارد شود و به عنوان یک میراث کهن در حفظ و گسترش آن تلاش لازم هم صورت پذیرد.( مگر مواردی که در تقابل با اصول اخلاق اسلامی باشد!)

اگر جامعه احساس کند که دین می خواهد یک ظرفیت گسترده را از آنان بگیرد و جامعه را در یک بن بست و محدودیت ببرد ، بی شک چنین دینی مطرود خواهد شد. اما اگر ببینند این دین بر داشته های آنان می افزاید، بی شک خود شیفته و مبلغ آن می شوند.

الیت ها، نخبگان، روحانیت و دل سوزان این مملکت باید جلوی نگاه های الیگارشی و دگماتیسم و اپورتونیست را گرفته و جامعه را به سمت هم افزایی حد اکثری سوق دهند.

 

--------------------------

(1) یدالله هنرى لطیف‏پور، فرهنگ سیاسى شیعه و انقلاب اسلامى، ص 21

 (2) پالمرو مونتى، نگرشى جدید بر علم سیاسیت، ترجمه منوچهر شجاعى، ص 99

 (3) دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، تاریخ تفکر اجتماعى در اسلام، ص 89

 

 

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...