تقابل و هم افزایی سنت، مدرنیزم

به نام حضرت دوست، هرچه داریم از اوست

به قلم : مسلم سلیمانی

30 شهریور1393

قبل از ورود به بحث باید واژگان مورد نظر معنی شود و بعداز آن به سایر جوانب این دو پدیده پرداخت:

 

1-      معنی واژگان:

اما معنی سنت:

فرهنگ فارسی معین

(سُ نَّ) [ ع . سنة ] (اِ.) 1 - راه ، روش ، سیرت . 2 - آن چه که پیامبر و صحابه به آن عمل کرده باشند.

لغت نامه دهخدا

سنت . [ س ُن ْ ن َ ] (ع اِ) راه و روش . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طریقه . قانون . روش . (منتهی الارب ). آیین . رسم . نهاد. ج ،سنن : غزوی کنیم بر جانب هندوستان دور دست تر تا سنت پدران تازه کرده باشیم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 284). و سنتی از عدل میان ملوک نهاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91). سنت پدر یمین الدوله و الدین در این باب نگاه باید داشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 377).

 

اما معنی مدرن:

فرهنگ فارسی معین

(مُ دِ) [ فر. ] (اِ.) تازه ، باب روز.

 

اما پست مدرن:

فرهنگ فارسی معین

(پُ. مُ دِ رْ) [ انگ . ] (ص .)= پسامدرن : مربوط یا متعلق به پست مدرنیست .

2-      تحلیل موضوع:

با یک نگاه سرانگشتی معلوم می شود که اندیشمندان دعوای لفظی و لغطی با هم ندارند.اگر چه طائفه ای سنت ( مجموعه ای از فعل و قول معصوم) را با توجه به علوم مختلف ( اصول، فقه، فلسفه، منطق، درایه و...) استنتاج کرده و حجت می داند اما میتواند در دیدگاه خصم ( کسی که این رویه را قبول ندارد) به مناظره تاریخی و علمی – محتوی به محاجه نشست.

اولین سوالی که به ذهن می رسد این است که سنت و مدرن چه تقابلی با هم دارند.دو جواب حائز اهمیت است.

اول: وقتی از سنت حرف می زنیم ، منظور ما همه ی آنچه گذشتگان انجام دادند نیست تا متهم به ارتجاع و واپس گرایی گردیم. بی شک آنچه را که در دین تحریف شده و به عنوان خرافه وارد شده و آنچه که در فرهنگ بومی جوامع هست که در تقابل با علم و اندیشه هست را جدا می کنیم. و قطعن منظور از سنت همه ی رفتارها و گفتار ها نیست.

دومن: کی گفته آن مقدار از گذشته که از روشنایی و جامعیت برخوردار هست را نباید به بهانه مدرن و تجدد در زندگی فعل بکار گرفت. اصولن هر تحقیق ، اکتشاف و اختراعی در طول زمان و توسط انسانهای مختلف تکمیل شده است. پس به حکم تکوین این روند تکاملی نیز در سایر علوم انسانی نیز جاری است.

در طول تاریخ و خصوصن در دوران صفویه که پای تجدد و مدرن باز شد، به تبع موافقان و مخالفانی به همراه داشت که با دو طرز تفکر مواجه می شویم. یکی: عالمان آگاه که سنت را مقابل تجدد قلمداد می کردند تا جامعه را از هویت ملی و اعتقادی دور کنند و آن گاه با یک جامعه بی هویت روبرو خواهند شد و بهتر می توانند آن را استثمار کنند. دوم: جاهلانی که فکر می کردند داشته های سنتی خود مانع توسعه و رشد آنها خواهد بود.

اما نکته اصلی این جنگ بین سنت و مدرن کجاست؟

اجازه بدهید جواب این مطلب را بعداز آنکه شواهدی از قرآن برای پویایی و مدرن بودن دین عرض کنم، به سمع و نظر عزیزان برسانم.

عمده تقابلی که برای سنت و مدرن گفته اند این است که دین باید به امور فردی و عبادی بپردازد و دخالت آن در امور جامعه مانع رشد و توسعه هست.

اینجانب به شدت این نگاه را تکذیب می کنم. دین اسلام بسیار به روز و خواهان تجدد می باشد. به عبارتی یک مجتهد اگر آگاه به شرایط زمان و مکان نباشد ، مجتهد نیست. اینکه یک شخصی مشهور به اجتهاد هست و در پاره ای از موارد اظهار نظر و ارائه طریق می کند و در پاره ای دیگر سکوت می کند به عوامل و موانع شخصی او بر میگردد که ربطی به پویایی دین ندارد.

مدرنیته یعنی همه چیز مدرن شود. تازه و جدید. از فلسفه گرفته تا جواب دهی به احکام مستحدثه ، مدیریت، اقتصاد، روابط اجتماعی، روابط بین الملل و...

به تناسب طرح موضوعات جدید، مجتهد به روز هم باید پاسخ قانع کننده داشته باشد. مجتهد باید پاسخ قانع کننده برای آن کسی که حتی مبنای شرعی و دینی ما را قبول نداشته باشد، داشته باشد. نه اینکه با یک مبنایی که طرف مقابل قبول ندارد، استدلال کند و آخرالامر بگوید شما منحرف هستید، غرب گرا هستید و ...

یک مجتهد آگاه ادله او در پاسخ به احکام شرعی و موضوعات اجتماعی متفاوت است. مثلن پاسخ به احکام شرعی برای کسی است که دین را پذیرفته حالا در یک مصداق دچار مشکل است و دنبال جواب.

اما پاسخ به موضوعات اجتماعی نظیر توسعه، مدیریت کارآمد، حجاب، روابط بین الملل و داخلی ، اقتصاد و ... رویکردی عقل محور می خواهد. ادله می بایست کاملن عقلی و متقن باشد.تا از اعمال سلیقه و تقدیس آن جلوگیری به عمل آید. اگر در خصوص پدیده های اجتماعی مجتهدین ما رویکردی عقل محور بر اساس قواعد مسلم دینی داشته باشند آن وقت دعوای سنت و مدرن برای همیشه پایان داده می شود.

3-      اما شواهد قرآنی در دعوت همه گان به تجدد و تازگی:

موضوع رشد و آگاهی و عمل از روی علم و دانش را اگر در قرآن جستجو کنیم ما را کفایت می کند.

رشد در قرآن به معنی : هدایت، کمال، نجات، رسیدن به صواب و... آمده است. رشد در برابر غی (بقره 256) شر (جن 10) سفاهت(بقره 256) آمده است. قرآن کتاب رشد و تکامل است(جن2) طاغوت هم مدعی رشد است(غافر29) مسیر تکامل ایمان به خداست(بقره 186) کمک به یکدیگر در کار خیر(مائده2 و آل عمران 104)

انصافن رها کردن چنین دینی نتیجه اش با سر فرود آمدن در انبوه مشکلات و استثمار نیست؟!

4-      قرآن و سعادت بشر:

قرآن راه های رسیدن بشر به خدا را سه طریق میداند:

یک: دل یا فطرت

دو: حس و علم یا طبیعت

سه: عقل یا برهان

قطعن رسیدن به خدا که سرسلسله حقیقت و کمال است از این طریق ممکن است آیا رسیدن به رفاه عمومی غیر از این مسیر خواهد بود؟!

ابتدا انسان برای بهتر معنوی شدن و بهتر زندگی کردن (رفاه اجتماعی) فکر میکند، به دنبال آمال خودش می گردد. بعد به بررسی نمونه های عینی در طبیعت و تجربه گذشتگان می پردازد و بعد با عقل و برهان بهترین ها را بر می گریند.

کجای این دین ارتجاعی است و ناکارآمد؟!

اینکه چه چیزی به ما دیکته می شود در طول قرن ها دو عامل دارد. جهل مردم و دنیا طلبی خواص.

5-      آداب معاشرت:

یک دین جامع و پویا و مدرن از نوع دستور العملهای اجتماعی آن فهمیده می شود.

این موضوع در قرآن به شکلهای مختلف نظیر: سلام کردن به مردم(نور27) خوشرفتاری با مردم (آل عمران 159) مشورت با مردم(همان) پاسخ بهتر به محبت مردم( نسا 89) بهترین رفتار با اذیت مردم( مومنون 96) گذشت از لغزشهای مردم (آل عمران 134) زیبا سخن گفتن با مردم(بقره 83) احسان و خدمت به مردم(قصص 77) و طرح موضوعات بسیار دیگر..

6-      مدیریت دینی:

در دین اسلام جایی برای ناکارآمدی مدیریت نیست. افراد مومن و مخلص اگر تخصص مدیریت نداشته باشند حق مدیریت ندارند و در صورت پذیرش مسئولیت به خداف رسول خدا و مردم خیانت کرده است.

حال اگر در جامعه ی اسلامی همه دنبال آن باشند که متخصص ترین آدمها را با صلاحیت نسبی اخلاقی بر کارها بگمارند، چه می شود!!!

قرآن یکی از ارکان مدیریت را علم و شناخت (بقره 247) تخصص و تعهد( یوسف 55 و نمل 39) می داند. اوصاف بسیاری را برای مدیران جامعه اسلامی در نظر می گیرد که هر چه مسئولیت بالاتر وظایف و احتیاطات او هم سخت تر می شود. در مدیریت اسلامی، شخص مدیر حق ندارد دعوت به ناهار شخصی را قبول کند در صورتی که احتمال بدهد کاری نزد او دارد یا خواهد داشت. با این وجود جایی برای اینکه فکر رشوه و یا اختلاص به ذهنش خطور کند، باقی نمی ماند...

 

7-       نشانه های رشد جامعه

1 ـ نوع انتشارات و تیراژ کتاب ها و نشریات آن جامعه: آیا سال به سال تکامل یافته و علمى‏تر می شود یا در سطح پائین‏تر و ساده‏تر تنزّل می یابد؟

2 ـ نوع صرف نیروهاى فکرى: در حل معمّاها، تجزیه و ترکیب‏ها و شیوع حرف یا عمل!

3 ـ نوع حسّاسیت‏ها: نسبت به چه چیزى حسّاسیت نشان مى‏دهند. رفیق مى‏شوند، قهر مى‏کنند و موفّقیت را چه مى‏دانند؟

4 ـ نوع انفاق‏ها: در چه راهى حاضرند پول مصرف کنند: کتاب، تجمّل، عنوان و...

5 ـ نوع برخوردها و افتخارات: به چه مى‏نازیم: ساختمان، کتاب، انبار محفوظات و اصطلاحات و اروپا رفتن‏ها یا عمل و سوز و اخلاص.

6 ـ نوع سؤالات: مذهبى، شهر است یا ده، فکر مردم، قیمت اجناس، چند درصدى آمار دانشجویان، عقیده و...

7 ـ نوع آرزوها و انتخاب‏ها در شغل، همسر، رفیق.

8 ـ نوع جمع‏آورى‏ها، عکس دانشمندان، سکس، قوطى کبریت، تمبر، نى سیگار، کتاب و انواع پول‏ها

9 ـ نوع محفوظات: جوک، شعر عاشقى، سرود، حکایات، مطالب علمى.

10 ـ نوع فرم‏ها در مو، لباس، در ورزش و مقدار اعتماد به خود و ملّت خود یا خودباختگى و مقدار آن.

11 ـ نوع تشویق‏ها: افرادى که مورد تشویق قرار مى‏گیرند، افرادى که در جامعه به قول قرآن مَلَاء هستند.

12 ـ نوع عادات

13 ـ نوع دعا و عبادت و پرستش و...

رشد انسان اکتسابى است نه مانند حیوان طبیعى و انواعى دارد از این قبیل:

رشد اجتماعى، رشد اخلاقى، رشد سیاسى، رشید در قرآن به جوانمرد اطلاق شده:أَ لَیسَ مِنْکمْ رَجُلٌ رَشیدٌ[هود/78.]

گرچه در نزد مردم عوام به افراد خوش‏قیافه گفته مى‏شود.

14 ـ نوع شعارها به در و دیوار، مجسمه‏ها، شکل‏ها.

 

باسمه تعالی

تقابل و هم افزایی سنت، مدرنیزم – قسمت دوم

به قلم: مسلم سلیمانی 31 شهریور93    www.moslemSoleymani.ir

از مطالب گفته شده در قسمت اول یادشت من ، این نتیجه حاصل شد که:

8-       جمع بندی مطلب قسمت اول:

الف: هیچ دیندار عاقلی مخالف تجدد و مدرنیسم نیست

ب: هیچ روشنفکر عاقلی مخاف آموزه های دینی نیست

ج: گاهی افرادی با غرض های مختلف موضوعاتی را به نام دین به خورد جامعه دادند که بعداز مدتی مجعول بودن آن مشخص و در بسیاری موارد انگیزه جاعلان هم معلوم شد.

د: گاهی افرادی با انگیزه های مختلف به دلیل ماهیت روشنگری دین که همانا به دنبال اعتلای مادی و معنوی انسان هاست، به جنگ با آن برخواسته و با کهنه خواندن آن سعی بر جدایی مردم از دین داشتند.

9-       کدام دین:

سید جمال اسد آبادی چه خوب گفت:

غربی ها دین را رها کردند به پیشرفت رسیدند و ما دین را رها کردم و عقب ماندیم (نقل به مضمون). بله آنها دینی را رها کردند که در «رنسانس» هر چه خواستند بر مردم روا کردند. از فروش زمین در بهشت تا پذیرش هر حکم حکومتی و تن دادن مردم به دستور کلیسا و ...

اما ما به دینی پشت کردیم که بخشی از آموزه های آن را در قسمت اول عرض کردم.

پر واضح هست که آنها با یک مقایسه مع الفارق از دین ناکارآمد خودشان ( البته آموزه های اصیل مسیحیت و یهودیت بی عیب است اما در گذر زمان و عدم عالمان وارسته ، مقدار تحریف در آن بسیار زیاد شد) و دین پویای اسلام و با تطبیق بعضی از موارد توانستند جمع کثیری از مسلمانان را فریب داده و نسبت به دین متزلزل یا منحرف کنند.

10-   مشکل بین سنت و مدرن چیست:

بزرگترین مشکل بین سنت و مدرن این است که:

الف: کم اطلاعی تصمیم گیران:

همیشه یک عده ای که جزو تصمیم گیران اصلی جامعه هستند و یا حد اقل دارای نفوذ مردمی فراوان هستند از تجدد و تکنولوژی عقب هستند و یا درک درستی از کاربرد آن ندارند. به همین دلیل برخورد انفعالی و حذفی را در پیش میگیرند. نظیر موضع گیری ها در خصوص ورود رادیو، تلوزیون،  ویدئو، اینترنت ، ماهواره و اخیرن شبکه هایی نظیر واتس اپ، وایبر و ...

ب: فرهنگ استفاده از تکنولوژی

در کشور ما یکی از مشکلات و مقابله این دو جریان با هم، آمدن تکنولوژی بدون فرهنگ استفاده از آن است.در غرب چون تکنولوژی بومی خودشان است متناسب با فرهنگ خود آن را به جامعه عرضه می کنند و کم کم توسعه می یابد.اما در کشور ما یک دفعه مواجه می شویم با حجم انبوه از واردات آن تکنولوژی...

پس یکی از مشکلات فرهنگ استفاده از تکنولوژی است.

ج: وجود اپورتونیست ( فرصت طلب ها)

وجود افراد فرصت طلب باعث می شود تا همیشه مصادره به مطلوب کنند. ماهی خودشان را همیشه در آب گل آلود اختلاف تحصیل می کنند.

این افراد نه کاری به دین و آموزه های اعتقادی مردم دارند و نه دنبال توسعه ی علمی همه جانبه هستند. آنها فقط به سود خود می نگرند و چون پول دارند و در بعضی مواقع قدرت هم با آنان بخت هست، تقریبن هر مانعی را از سر راه خود بر می دارند.

د: سواد و اطلاعات مردم:

من نمیخواهم به فهم مردم جسارت کنم. صد البته که نسبت به 20 سال قبل تحصیل کرده های دانشگاهی خیلی زیاد شده است. اما تحصیل در دانشگاه و مدرک گرفتن یه مقوله است و فهم عمومی هم مقوله ی دیگر.

در جامعه ای که شایعه (خرافه) خیلی سریع منتشر می شود و افراد تحصیل کرده درب خانه ی آن آقا یا خانم جمع می شوند تا نیم خورده ی لیوان آبش را سر کشند به نیت شفا، چه باید گفت؟!

به جامعه ای که نخبگان آن در محیط مجازی یک مطلب می فرستند و از بقیه میخواهند که کپی کرده و برای فلان مقدار بفرستد تا خبر خوشی به او برسد، چه باید گفت؟! اکثر این افراد سوادشان حداقل فوق دیپلم (دانشگاه رفته!) می باشد.

یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ی ما همین فهم عمومی است. و از همین مقوله است که حتی در امور اجتماعی نظیر انتخابات یک فرد با شگرد تبلیغاتی ، رانت و پول ظرف چند روز اعتماد! عمومی را جلب می کند... (قطعن مخاطب فهیم مصادیق بسیار در ذهنش موج می زند)

11-   تعریف دین:

برای دینداری تعاریفی شده است که سه تعریف که دارای کاربرد بیشتر هست را ذکر می کنیم:

الف: «انضباط قلبی و عملی مکلّف به اموری خاص فردی»

ب: «انضباط فردی و اقامه انضباط اجتماعی»

ج: «ملاحظه نظام بعنوان بستر پرورش افراد»

در تعریف اول دایره وظیفه دینی افراد محدود به شخص است. در تعریف دوم علاوه بر خودش مأموریت تأثیر بر دیگران را هم دارد. در تعریف سوم باید بوسیله حکومت و سازمان به امر پروزش استعداد ها و رونق معنوی و مادی مردم پرداخت.

در این تعریف سوم است که هر نوع ناکارآمدی به پای دین نوشته می شود و فرصت طلب ها بهترین بهره را می برند. در نوع نگاه سوم است که ماهیت استکبار و افراد سود جو عیان می شود و بی شک بیشترین کشمکش را با این تعریف از دین خواهند داشت.

دنیای مدرن هیچ مخالفتی با دو تعریف اول ندارد. زیرا هیچ تحدید و خطری برای آن نیست. اما از آنجایی که پشت هر تجدد و مدرنی یک سری ملاحظات هست که جامعه ای را به استثمار می کشانند تا خود سود های هنگفت ببرند و نوع نگاه سوم راه این شریان حیاتی نامشروع را میگیرد، پس مخالفت ها شروع و با انواع دسیسه - حتی اگر لازم باشد کسی را آموزش بدهند تا در حد یک مجتهد برسد- به ارکان اعتقادی مردم ضربه وارد می کنند.

که بی شک هرگونه ناکارآمدی و رانت درون گروهی در دیدگاه سوم کمک به این جریان مدرن برای ضربه فنی کردن نگاه سوم است.

اما باید یک بررسی کنیم و ببینیم که مدرن را چگونه معنا کرده اند:

ها: تعریف مدرنیزم:

برای مدرنیزم هم تعاریف گوناگونی شده است که به برخی موارد آن اشاره می کنم:

الف: تنوع گرائی در مصرف

ب: اصالت مصرف و ملاحظه خاستگاه فلسفی مادی آن

ج: غفلت صاحبان دیدگاه اول از «ناهمگونی اساس مدرنیزم با نیازمندیهای جامعه اسلامی»

د: ملاحظه اراده انسان بعنوان مغیّر اصلی جهتگیری فرد و جامعه

در زندگی ماشینی مدرن اساس بر تنوع در مصرف هست و برای این مقوله باید فرهنگ آن را نیز بوجود آورند. بدیهی است که فرهنگ مصرف گرایی با روح دین سازگاری ندارد.

در نگاه دوم برای رونق اقتصادی باید بازار مصرف و تنوع طلبی را بالا ببرند. و این کار را برای رونق اقتصاد انجام می دهند که در پاره ای از موارد و در رقابت های اقتصادی با ورود جنس کم کیفیت ضرر اصلی را به مصرف کننده وارد می کنند.

در نگاه سوم که به نیازمندی های جوامع اسلامی توجه نمیشود، چالش دیگری بوجود می آید که همانا آن تکنولوژی متناسب با فرهنگ اسلامی نیست.

اما در نگاه چهارم: انسان دارای اراده است و اراده هم غیر از انتخاب است چرا که این انتخاب است که در شرائط واقع می‏شود اما اراده همواره شرائط ساز بوده و جهتگیری را معین می‏کند و متناسب با آن جهت، گزینش و انتخاب صورت گرفته و بدین طریق، شرائط بنفع جهت اراده شده تغییر می‏یابد. لذا اراده، طرف پرسش را معین می‏کند

حال اگر خدا پرستی، جهت اراده انسان باشد حتماً در دیدگاه چنین فردی، امری بنام مدرنیزم نیز وجود دارد اما مدرنیزم متناسب با تکامل و توسعه بندگی خدا و اگر خدا پرست نباشد این مدرنیزم متناسب با جهت صرف مادیگرایی و شهوانی مورد استفاده قرار می گیرد.

به عبارت دیگر در نگاه خدا محور همه ی لذت ها و بهره های دنیوی در یک قالب سازنده و بدور از آزار به غیر تعریف می شود اما در نگاه مادی به مدرنیزم ظاهر قالب فریبنده اما محتوای آن سود بیشتر بردن ولو به ضرر دیگران منجر شود.

12-   ظهور تضارب آرا:

اگر چه بحث مدرنیزم و سنت گرایی از اوائل قرن 17 در ایران مطرح شد اما بروز و ظهور آن در انقلاب مشروطه خود را نشان داد.

سه گروه در شکل گیری مشروطه نقش داشتند:

الف: روشنفکران

ب: روحانیان

ج: بازاریان

رو شنفکران که به ترویج افکار جدید مدرنیزم می پرداختند نتوانستند توده مردم را با خود همراه کنند. روحانیان هم که وظیفه بسیج مردم را به عهده داشتند پس از اختلاف نظر با روشنفکران از آنان جدا شدند. بازاریان هم که سرویس مالی و پشتیبانی و برگزاری اجتماعات را عهده دار بود، تقریبن از هر دو طیف فاصله گرفت.

در انقلاب اسلامی وصل شدن دو طیف بازاریان و روحانیان و با شناخت خواستگاه ایدئولوژیک جامعه، توانستند بر رژیم حاکم پیروز بشوند.

بی شک بحث پیرامون مدرنیزم یک بحث فقهی نیست کما اینکه مباحث فقهی نیز یک بحث کاملن سنتی نیست.

سنت به معنی آنچه که از آیات و روایات برای استباط مسائل مادی و معنوی با توجه به ابزار علمی لازم استخراج می شود و همچنین آداب و رسوم منطبق با عقل و عرف ؛ هیچگونه تقابلی با مدرنیزم ندارد. بلکه افتخار شیعه بر این است که یکی از شرایط اجتهاد توجه به عنصر زمان و مکان و توجه به خواستگاه عرف می باشد.

مدرنیزم هم به معنای بی توجهی به داشته های گذشته نیست.در غیر اینصورت باید بگوئیم که اختراعات و اکتشافات یک شبه و توسط یک فرد! بوجود آمده که چنین حرفی نه کسی بر زبان رانده و نه کسی باور میکند.

والسلام

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...