نظام آموزشی و چالش‌های آن

کد خبر: ۲۱۵۱۷۳   تاریخ انتشار: ۱۳۹۰/۱۰/۱۱

منبع: سایت تابناک

وجود یک نظام آموزشی قوی و هدفمند، باعث شکوفایی علمی و به حرکت درآمدن چرخ‌های اقتصادی و معنوی یک جامعه خواهد شد.

پس از گذشت بیش از یک قرن مدرنیته ـ یا دست‌کم دوره گذار از سنت به مدرنیسم ـ و همچنین گذشت بیش از سه دهه از نظام جمهوری اسلامی، گاه آن رسیده که در حوزه‌های اصلی اداره جامعه ـ آموزش، اقتصاد، فرهنگ، سیاست، اجتماع، امنیت و... ـ تأملی جدی و همه جانبه شده و همه نقاط ضعف و قوت کارشناسی شود...

«سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» از حیث توجه مسئولان به ضرورت پرداختن به آن جای تشکر دارد؛ اما اشکالاتی در آن هست که در سه بخش بدان خواهم پرداخت:

بخش نخست: تاریخچه آموزش در ایران:

1 ـ آموزش در ایران باستان

در فلات ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی می‌کرده‌ است، ولی دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریایی‌ها در این سرزمین زندگی می‌کردند، آگاهی چندانی در دست نیست.

نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریایی‌ها و از آن جمله مادها، پارسی‌ها و پارتی‌ها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسی‌ها در جنوب و پارتی‌ها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومت‌هایی تشکیل دادند.

مادها نزدیک هفصد سال پیش از میلاد در سرزمین‌های غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گذاشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل می‌آموختند، حال آن که آموزش رسمی ویژه روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوه‌های پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا می‌گرفتند و مردم دیگر از خواندن و نوشتن بی‌بهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند.

امپراتوری ایران باستان توسط کوروش کبیر در سال ۵۵۹ پیش از میلاد تأسیس، و توسط مسلمانان در سال ۶۵۱ میلادی منقرض شد. از ویژگی‌های عمده تمدن ایران باستان که به ایرانیان احساسات ماجراجویی و ملّی گرایی می‌داد، می‌توان تأکید بر توانایی‌های فیزیکی و بدنی، مذهب فعال زرتشتی و اخلاقیات آن و جنگاوری و توسعه‌طلبی را نام برد. در زمان حکومت کوروش و جانشینانش، آموزش تحت تأثیر اخلاقیات زرتشتی و نیازهای نظامی جامعه بود. چهار طبقه اجتماعی، نیاز‌هایشان را توسط آموزش بر طرف می‌کردند: روحانیون، جنگجوها، کشاورزان و بازرگانان. اخلاقیات زرتشتی، آموزش را در راستای پرورش افکار خوب، کلام خوب و کارهای خوب می‌دید. تعلیم و تربیت در این دوران تأکید بسیاری روی پیوندهای خانوادگی و احساسات گروهی، پذیرش حکومت پادشاه، تعلیمات مذهبی، و آماده‌سازی‌های نظامی داشت.

آموزش در دوران هخامنشی به صورت دولتی انجام نمی‌شد و آموزش‌های اولیه در خانه انجام می‌پذیرفت. فرزندانی که متعلق به طبقات بالا بودند، می‌توانستند در سن هفت سالگی به مدارس در دیوان‌ها بروند. در مراحل بالای آموزشی به دانش آموزان قوانین و حقوق، پزشکی، ریاضی، جغرافیا، موسیقی، و نجوم یاد می‌دادند و البته مدارس نظامی خاصی هم موجود بود.

با فتح ایران به دست اسکندر کبیر، روش‌های آموزشی یونانی جای روش‌های آموزشی در دوران هخامنشی را گرفت. این رویه در دوران حکومت پارتی‌ها نیز ادامه یافت. ولی با به روی کار آمدن سلسله ساسانی در ایران، نحوه آموزش سنتی ایرانی دوباره احیا، توسعه و تکمیل شد. اخلاقیات زرتشتی، عملکرد مشابهی مانند دوران هخامنشی داشت، با این تفاوت که در دوران ساسانی تأکید بیشتر روی نیروی کار (به ویژه کشاورزی)، قداست ازدواج و خانواده، و احترام به قانون و نخبه گرایی داشت. آموزش در آن دوران پایگاه‌های قوی اخلاقی، اجتماعی و ملّی داشت. موضوع درسی سیستم آموزشی شامل تمرینات بدنی و رزمی، خواندن خط پهلوی، نوشتن، ریاضی و هنر بود.

بزرگترین دستاورد آن دوران، راه‌اندازی دانشگاه گندیشاپور بود که نقش عمده‌ای در توسعه آموزش پیشرفته داشت. در گندیشاپور، فرهنگ‌ها و علوم ایرانی، هندی، یونانی و رشته‌های علمی گوناگون گرد هم آمده بودند و دانشجویانی از سر تا سر دنیا برای تحصیل به گندیشاپور می‌آمدند. بعدها گندیشاپور نقش مهمی در دسترسی مسلمانان به علوم یونانی و رومی بازی کرد و از طریق مسلمانان، دوباره بسیاری از آثار از عربی به لاتین ترجمه شد.

2 ـ آموزش در دنیای اسلام

آموزش در اسلام از ارزش زیادی برخوردار بوده‌ است. با مسلمان شدن مردمان از نژادها و جوامع گوناگون، آموزش نقش مهمی در تشکیل یک اجتماع به هم پیوسته و جهانی داشت. تا اواسط قرن نهم میلادی، تقسیم بندی مشخصی از دانش انجام شده و علوم به سه دسته تقسیم شده بودند: علوم اسلامی، علوم فلسفی و طبیعی و علوم ادبی هنری. علوم اسلامی به بررسی منابع اسلامی مانند قرآن، احادیث و تفاسیر آن می‌پرداخت. علوم اسلامی از نظر فرهنگی از همه با ارزشتر به شمار می‌آمد؛ فلسفه و علوم طبیعی به اندازه علوم اسلامی مهم دیده می‌شد، ولی کم فضیلت‌تر دیده می‌شد.

سیستم آموزش اسلامی در آغاز تأکید زیادی روی فنون و امور عملی مانند توسعه سیستم‌های آبیاری، ابداعات کشاورزی، خیاطی، تولید محصولات با آهن و فولاد، محصولات چرمی، تولید کاغذ و باروت، گسترش تجارت زمینی و دریایی، و ساختن اشیای سفالی داشت. به تدریج و از قرن ۱۱ میلادی به بعد، علاقه به علوم مذهبی به صورت عمده‌ای جای علوم دیگر را گرفت. علوم یونانی و فلسفه، دیگر تنها به صورت خصوصی و به عده کمی تدریس می‌شد و هنرهای ادبی به شکل عمده‌ای رو به کاهش نهادند و از آزادی فکری داده شده به اندیشمندان و نخبگان کاسته شد. علوم غیر دینی و بررسی‌های پژوهش گرایانه غیر دینی دیگر تحمل نمی‌شدند. این نحوه سیستم آموزشی از ازبکستان امروزی در شرق تا مصر در غرب در سال‌های ۱۰۵۰ تا ۱۲۵۰ میلادی گسترش پیدا کرد.[۱]


3 ـ نظام آموزش و پرورش ایران در قرن کنونی

تغییر مقاطع تحصیلی از سال 1346 تا کنون

تغییر اساسی و بنیادین مقاطع تحصیلی به سبک آموزشی نوین در سال 1346 آغاز شد که بنا بر آن، این تغییر نظام آموزشی 6 ـ 6 یعنی دو دوره ابتدایی و متوسطه به 5 ـ 3 ـ 4 یعنی پنج سال ابتدایی، سه سال راهنمایی و چهار سال متوسطه تبدیل و این نوع نظام آموزشی پس از انقلاب تا سال 1370 در مدارس کشور اجرا شد تا اینکه در این سال، شورای عالی آموزش و پرورش دوره پیش دانشگاهی را از دوره متوسطه جدا کرد.

بر پایه نظام آموزشی جدید که به «نظام جدید» معروف شد، دانش آموزان پنج سال ابتدایی، سه سال راهنمایی، سه سال تا دیپلم و یک سال دوره پیش دانشگاهی را می‌گذراندند تا بتوانند به دانشگاه راه یابند. البته دانش آموزان در طرح نظام جدید باید برای ورود به پیش دانشگاهی امتحان ورودی می‌دادند و در صورت گرفتن نمره قبولی، می‌توانستند در این دوره شرکت کنند و سپس در کنکور سراسری نام‌نویسی کنند.

پس از گذشت چند سال و کاهش جمعیت داوطلبان دانشگاهی، امتحان ورود به پیش دانشگاهی برداشته شد و دانش آموزان پس از دیپلم و در صورت علاقه می‌توانستند در این دوره نیز شرکت کنند.

هرچند در سال‌های گذشته در دو مقطع تحصیلی ابتدایی و راهنمایی تغییر ایجاد نشد، دوره متوسطه شامل تغییرات زیادی همچون تبدیل نظام «ترمی واحدی» به «سالی واحدی» یا تفکیک دوره پیش دانشگاهی از مدارس متوسطه شد.

البته در سال 1389 بار دیگر مراکز پیش دانشگاهی که در سال 1383 از مدارس متوسطه جدا شده بودند، به دوره متوسطه متصل شد و هم اکنون در دبیرستان‌های متوسطه برگزار می‌شود.

اما وزیر آموزش و پرورش در اواخر سال 1388 از تغییر دوباره نظام آموزشی به دو دوره 6 ـ 6 یعنی 6 سال دوره ابتدایی و 6 سال دوره متوسطه خبر داد و حتی معاونت‌های جدید خود را بنا بر این طرح انتخاب کرد، به گونه‌ای که هم اکنون وزارت آموزش و پرورش دو معاونت ابتدایی و متوسطه دارد. این طرح نیز پس از گذشت مدت کوتاهی تغییر کرد و اعلام شد که نظام آموزشی به سه دوره 6 ـ 3 ـ 3 تبدیل می‌شود؛ یعنی شش سال ابتدایی، سه سال راهنمایی و سه سال متوسطه. علت تغییر هم این گفته شد که در کنار هم قرار گرفتن دانش آموز اول راهنمایی با سوم دبیرستان، ناهماهنگی‌هایی را در امر تربیتی پدید می‌آورد و اجرای این طرح به صلاح نیست.

اما هم اکنون در حالی که این طرح در شورای عالی انقلاب فرهنگی در حال بررسی است و زمان اجرای آن هم مشخص نشده، دبیر شورای عالی آموزش و پرورش از اجرای نظام آموزشی 3 ـ 3 ـ 3 ـ 3 خبر داد. دلیل جدایی دوره ابتدایی به دو دوره سه ساله نیز همان مسأله قبلی یعنی ناهماهنگی در امور آموزشی و تربیتی در مدارس ابتدایی عنوان شده است.[2]

زمان تغییر سیستم نظام آموزشی

سال 1346 به قبل، شش سال ابتدایی ـ شش سال متوسطه
سال 1346 پنج سال ابتدایی ـ سه سال راهنمایی ـ چهار سال متوسطه
سال 1370 پنج سال ابتدایی ـ سه سال راهنمایی ـ سه سال متوسطه ـ یک سال پیش دانشگاهی
سال 1382 تبدیل دوره متوسطه از ترمی واحدی به سال واحدی
سال 1388 اعلام برای تغییر نظام آموزشی به دو دوره شش ساله ابتدایی و راهنمایی
سال 1389 اعلام دوباره برای تغییر نظام آموزشی به شش سال ابتدایی، سه سال راهنمایی و سه سال متوسطه

4 ـ وضعیت آموزش و پرورش در چند کشور جهان:

البته در هیچ زمانی در عهد قدیم، بیش از 20 تا 30 درصد مردان بالغ و تقریبا 10 درصد کل جمعیت نمی‌توانستند بخوانند و بنویسند، ولی به تدریج با تمایل بشر به پیشرفت و نیاز به علم، توجه به تحصیلات و آموزش نیز در جوامع گسترش یافت.
نظام کلی آموزش و پرورش در کشورهای دنیا مشابه است؛ البته در محتوای کتاب‌ها و تعداد واحد‌ها تغییراتی وجود دارد، ولی نوع مقاطع و برگزاری امتحانات و کار عملی در کلاس و ساعات آموزشی تا حدی کلیات ثابتی دارد.

بررسی‌ها نشان داده آموزش در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه مسائل مربوط به خود را دارد.

در کشورهای پیشرفته امکانات آموزشی وسایل کمک آموزشی تفریحات و ورزش و استفاده از رایانه و امکان جستجو و دسترسی به مطالب و مراجع در دستور کار است. اما به دلیل جو حاکم در جامعه، کیفیت آموزش و اشتیاق دانش‌آموزان به یادگیری نسبت به گذشته تنزل پیدا کرده است.

دانش‌آموزان نسبت به سال‌های گذشته به طور چشمگیری خشن‌تر هستند و این خشونت مانع برقراری روابط کارساز و سازنده میان معلم و دانش‌آموز می‌شود و بر کیفیت آموزش نیز تأثیر منفی دارد.

در مقابل در کشورهای در حال توسعه به رغم تمایل دانش‌آموزان به تحصیل و ادامه آن تا مقاطع بالاتر، امکانات آموزشی بسیار کمتر است. کافی نبودن تعداد کلاس‌ها، غیراستاندارد بودن اتاق‌های درس از نظر تهویه، نور، اندازه و... از جمله موانع آموزش کارآمد است.

از سوی دیگر، برخی والدین نیز توان مالی کافی برای فرستادن فرزندان به مدرسه را ندارند یا در صورت کم هزینه بودن تحصیل در مدارس دولتی، بسیاری از خانواده‌ها بر نیروی کار فرزندانشان حساب کرده‌اند و برای گذران زندگی نیازمند کار کردن فرزندانشان هستند و این‌گونه امکان تحصیل از آنها گرفته می‌شود. از جمله این نمونه‌ها در کشورهای آفریقایی، هندوستان و مناطقی از روستاهای کشورهای خاور میانه دیده می‌شود.

اکنون 121 میلیون دانش‌آموز که 65 میلیون نفر آنها دختر هستند، امکان تحصیل در مدارس ابتدایی را ندارند و بسیاری نیز فقط به تحصیلات دوران ابتدایی بسنده می‌کنند که از این میزان بخشی را جمعیت روستایی، افرادی که توان مالی ندارند و آنهایی که به دلیل بیماری، از دست دادن والدین یا معلولیت دچار محرومیت شده‌اند، تشکیل می‌دهند.

بنابر اعلام یونسکو، نزدیک 90 درصد کودکانی که به نوعی دچار ناتوانی هستند، در کشورهای در حال توسعه زندگی می‌کنند.

البته کیفیت آموزش نیز در برخی کشورهای در حال توسعه به اندازه‌ای پایین است که دانش‌آموزان مقطع ابتدایی در پایان سال چهارم و برخی نیز در پایان دوره ابتدایی هنوز به طور روان و راحت قادر به خواندن و نوشتن یا محاسبه اعداد و ارقام نیستند.

در برخی مناطق مانند صحرای آفریقا نیز وضعیت به گونه‌ای است که به طور متوسط 18درصد دانش‌آموزان یک سال تحصیلی را دو بار می‌خوانند.

در هندوستان نزدیک 40 درصد دانش‌آموزان دوره ابتدایی به دلیل فقر و نبود امکانات و مشکلات حتی نمی‌توانند دوره دبستان را به پایان برسانند.

کمبود امکانات فراگیر آموزشی و کیفیت پایین، موجب شده نزدیک 16 درصد جوانان 15 تا 24 سال کم سواد باشند و نتوانند در مقاطع بالاتر ادامه تحصیل دهند. اکنون 862 میلیون نفر کودک و بزرگسال در جهان توانایی خواندن و نوشتن ندارند و 64 درصد آنها زنان هستند.

گفتنی است، از سال 1970 تا 2000 نرخ بی‌سوادی جهان از 37 درصد به کمتر از 20 درصد یعنی نزدیک پانزده میلیون نفر رسیده است، اما هنوز هم بیش از 90 درصد این افراد در کشورهای در حال توسعه زندگی می‌کنند.

در مقابل، تحصیلات در بیشتر کشورهای توسعه یافته تا پایان دوره دبیرستان اجباری است و مدارس عموما دولتی بوده و هزینه‌های آن را بخش آموزش کشوری و محلی تأمین می‌کند و هیات اداره‌کننده مدارس بر این روند نظارت دارد و نزدیک 85 درصد دانش‌آموزان به مدارس دولتی می‌روند.

البته بخش خصوصی نیز در آموزش شرکت دارد، اما برخی دانش‌آموزان به انتخاب خود به مدارس خصوصی می‌روند، نه به دلیل پایین بودن کیفیت مدارس دولتی، زیرا استانداردهای آموزش بیشتر به طور فراگیر اعمال می‌شود.

در بیشتر کشورهای توسعه یافته آموزش در مقاطع ابتدایی، متوسطه و دبیرستان و در کشورهایی نظیر آمریکا و انگلستان در دو مقطع ابتدایی و دبیرستان ارایه می‌شود.
در بیشتر مدارس نیز دوره پیش دبستانی به طور فراگیر نخستین سال ورود کودکان به مدرسه و سال دوازدهم تحصیل هم آخرین سال تحصیل را تشکیل می‌دهد.

در سال 2000 نزدیک 77 میلیون دانش‌آموز در مقاطع گوناگون تحصیل می‌کرده اند که از این میان، 72 درصد 12 تا 17 ساله بوده‌اند و 2/5 میلیون نفر آنها یعنی تقریبا 4/10 درصد در مدارس خصوصی تحصیل می‌کرده‌اند.

در سال 2000 بیش از 85 درصد دانش‌آموزان تا پایان دبیرستان درس خوانده‌اند و در کشورهایی مانند آمریکا 27 درصد پس از گرفتن دیپلم نیز ادامه تحصیل داده‌اند، ولی این رقم در سال 2008 به حدود 77 درصد رسیده است.

در آمریکا دانش‌آموزان روزانه نزدیک شش ساعت و هفتگی نزدیک 40 ساعت در مدرسه هستند و 178 روز در سال درس می‌خوانند و تعطیلات تابستانی کوتاهتری دارند و چند روزی نیز در آستانه کریسمس و سال نو به تعطیلات زمستانی می‌روند که در مجموع تعطیلات رسمی سالانه یازده روز است.

در برزیل ساعات آموزشی روزانه نزدیک 5/4 تا 5 ساعت و 44 ساعت در هفته است. تعطیلات رسمی 10 روز و روزهای مدرسه نیز 182 روز در سال است.
در انگلستان، ساعات روزانه درسی پنج ساعت و هفته‌ای 44 ساعت و تعطیلات رسمی هشت روز است و 192 روز تحصیلی وجود دارد.
در کره جنوبی، دانش‌آموزان پنج ساعت و هفته‌ای 48 ساعت در مدرسه هستند و تعطیلات رسمی ده روز است و 222 روز تحصیلی در سال وجود دارد.
در انگلستان، دانش‌آموزان شش سال به عنوان ابتدایی و شش سال بعد را به عنوان متوسطه درس می‌خوانند و در استرالیا، دو سال نخست را به عنوان ابتدایی و آمادگی و ده سال بعد را به عنوان متوسطه به تحصیل مشغولند که در مجموع دوازده سال می‌شود.
در برخی کشورهای غربی، دوره ابتدایی پنج یا شش سال و دوره متوسطه و دبیرستان نیز هر کدام سه سال است.
در زلاندنو مانند برخی از کشورهای دیگر، دوره تحصیلی سیزده سال است که شامل دوازده سال آموزش دروس و یک سال آمادگی پیش از ابتدایی است.

چنانچه بخواهید درباره میزان سال‌های آموزش اجباری در کشورهای گوناگون بدانید، به این موارد توجه کنید:

آلمان، هلند و بلژیک: سیزده سال
برونئی، برمودا، انگلستان و آمریکا: دوازده سال
اسپانیا، ارمنستان، استرالیا، کانادا، فرانسه، قزاقستان، گواتمالا و پرو: یازده سال
کاستاریکا، جمهوری دومنیکن، اکوادور، لوکزامبورگ، جمهوری چک، مکزیک، ژاپن، روسیه، سوئد، لیبی، فنلاند و ایرلند: ده سال
آفریقای جنوبی، آرژانتین، اتریش، بحرین، ماداگاسکار، مالزی، سریلانکا، چین، تایلند، شیلی، قبرس، یونان، پرتغال و ایتالیا: 9 سال
برزیل، کنیا، بلغارستان، یوگسلاوی، هندوستان، کامبوج، سودان و آلبانی: هشت سال
زامبیا، جامائیکا، امارات، سوئیس، ونزوئلا، زیمبابوه و موزامبیک: هفت سال
آفریقای مرکزی، سنگال، کامرون، سوریه، افغانستان، عربستان سعودی، چاد، عراق و پاناما: شش سال
بنگلادش، ویتنام، پاکستان و نپال: پنج سال

که البته بیشتر کشورها، بنا به تعهدات خود به یونیسف اعلام کرده‌اند که تا پایان سال 2015 استانداردهای لازم را برای تشکیل کلاس‌ها در مقطع ابتدایی اجرا کنند.[3]

بخش دوم: ضعفهای نظام آموزشی

بررسی ضعف‌های موجود، خود مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد بود. در یک نگاه کلی ضعف‌های موجود را می‌توان در چهار گروه مطرح کرد:

الف) روان‌شناختی دانش آموزان بر پایه موقعیت‌های اقلیمی و توانایی‌های شخصی
ب) توجه به اقتصاد آموزگاران و تفاضل و همچنین زمینه تشویق و ترقی آنان
پ) بررسی محتوای آموزشی و نیاز سنجی علمی، کیفیت و حجم دروس مورد نیاز
ت) بررسی شیوه‌های مدرن و کارا در امر آموزش و پرورش

روشن است که بررسی هر کدام از این موارد، می‌تواند یک بخش از «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش»! باشد، که در این نوشته، بررسی خواهیم کرد که این مهم تا چه اندازه مد نظر قرار گرفته است یا نه؟

در زیر مشکلات عمده، تیترگونه از نظر خوانندگان محترم می‌گذرد:

1 ـ برای تحت پوشش قرار دادن سه میلیون و دویست هزار کودک واجب التعلیم بیرون از چرخه تحصیل چه تدبیری شده است؟
2 ـ الگوی لباس و پوشش مناسب برای دانش آموزان و کادر آموزشی چیست؟
3 ـ هویت جنسیتی دانش‌آموزان و تفاوت‌های شهری و روستایی در تهیه کتاب‌های درسی چگونه دیده شده است؟
4 ـ درباره نظام ارزیابی صلاحیت اخلاقی، اعتقادی، انقلابی و .... معلمان به چه نحو عمل می‌شود؟ اگر معلوم شود تعدادی این صلاحیت! را ندارند چه برخوردی می‌شود؟
5 ـ آیا اضافه کردن درس مدیریت و سلوک مناسب خانواده به جدول برنامه درسی دوره متوسطه در تمامی رشته‌ها و برای تمام دانش‌آموزان به منظور تشویق دانش آموزان به ازدواج پیش‌رس است و یا...؟
6 ـ آیا سند ملی آموزش و پرورش در راستای تحقق اهداف چشم انداز تنظیم شده است؟
7 ـ حمیدرضا حاجی‌بابایی در این مراسم گفت: «نظام تعلیم و تربیت برای نخستین ‌بار صاحب فلسفه تعلیم و تربیت مبتنی بر آموزه‌های دینی، اسلامی و قرآنی و سیره اهل بیت می‌شود». می‌توان از وزیر پرسید، اگر نظام آموزش و پرورش تاکنون فاقد فلسفه تعلیم و تربیت مبتنی بر آموزه‌های دینی، اسلامی و قرآنی و سیره اهل بیت بوده، پس در این 33 سال بر اساس چه فلسفه ای اداره می‌شده است؟[4]
8 ـ تغذیه دانش آموزان کجا دیده شده است؟
9 ـ آیین نامه اجرایی این طرح چیست و متولی بخش‌های گوناگون آن چه ارگانی است؟
10 ـ فرق «فلسفه تعلیم و تربیت» و « فلسفه تعلیم و تربیت رسمی» در این سند چیست؟
11 ـ آموزش‌های ارزشی چگونه در آموزش‌های دروس تخصصی قابل جا گذاری است؟
12 ـ و...

بهتر است مابقی پرسش‌ها را با استناد به این سند که در بخش سوم بدان می‌پردازم بگذارم.


بخش سوم: نقد و بررسی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش

این سند به دلایل عدیده نمی‌تواند یک سند راهبردی باشد. دلایل عبارتند از:

الف) نقد کلی
1 ـ وجود عبارات زیاد و تکراری

در یک سند راهبردی حتی نشانه‌هایی مثل: «،» «؛» «.» و ... دارای بار معنایی هستند؛ برای نمونه، «بخشش لازم نیست اعدامش کنید». اگر «،» را پس از «بخشش» بگذاریم، چگونه خوانده می‌شود و اگر پس از «نیست» بگذاریم چه فرقی می‌کند؟!

حال روشن است که کلمات می‌بایست از بار معنایی و حقوقی برخوردار بوده و با کمترین جمله، بیشترین معنا را برساند.
به نظر اینجانب، این سند می‌توانست نزدیک یک و نیم صفحه بیشتر نباشد و در عین حال «جامع افراد و مانع اغیار» باشد.

2 ـ توضیح واضحات و مطول گویی:

بسیاری از عبارات این سند، توضیح واضحات و تکرار مکررات است. گاهی می‌توان بیست بند را در یک بند جمع کرد، که خود همین امر نشان می‌دهد این سند از قوت کافی برخوردار نبوده است. (در بخش نقد تطبیقی بدان می‌پردازم)

پ) برای راهکار‌های ارایه شده هیچ گونه ضمانت اجرایی وجود ندارد.

در چند سال قبل «نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران» در یک کتاب گردآوری شده است که به نظر می‌رسد در برخی موارد به مراتب قوی تر از این سند، به تحقیق و تقسیم این وظیفه در ساختار آموزشی پرداخته است.
در این سند «سیاستگذاری، نظارت و ارزیابی» به شورای عالی انقلاب فرهنگی، ابلاغ سیاست‌های اجرایی و...» به عهده شورای عالی آموزش و پرورش و «نهادینه سازی اجرایی» بر عهده وزارت آموزش و پرورش وا نهاده شده است؛ اما به هیچ وجه ضمانت اجرایی در خصوص تخلف هر یک از این سه نهاد در اجرای مأموریت خود دیده نمی‌شود و برخورد مناسب لحاظ نشده است.
و...

ب) نقد تطبیقی

1 ـ مقدمه:
مقدمه می‌بایست کوتاه و دست‌کم بین پنجاه تا هفتاد کلمه باشد. در این سند یک مقدمه طولانی و نزدیک یک صفحه‌ای و غیر لازم وجود دارد. بخشی از این سند غیر ضروری، بخشی اضافی، بخشی حالت گزارش دهی دارد و بخش دیگر هم تقدیر و تشکر است.

2 ـ دسته بندی مطالب

معمولا تقسیم موضوعات در هر نوشته از نظم خاصی برخوردار است تا خواننده بداند که چه مطلبی تحت چه مطلب دیگر است.مثلا: می‌گوییم بخش نخست. بعد زیر مجموعه آن با حروف ابجد از هم متمایز می‌شوند و سپس ممکن است هر کدام خود چند زیر مجموعه داشته باشد و به این گونه... .
در این سند در فصل نخست شماره گذاری شده است. در فصل سوم یک مطلب به صورت «1 ـ 3» آمده و زیرمجموعه‌های آن بدون شماره. تازه معلوم نیست که «2 ـ 3» آن کجاست؟ و...

فصل نخست:
در زیر فصل نخست نوشته شده است: «بیانیه ارزشها» که بهتر بود نوشته شود: «جهت گیری‌های کلی ارزشی». پس از صرف نظر از این اشکال «ملا لغتی»! کلیه جهت گیری‌ها را در سه بند می‌شد خلاصه کرد:

الف) جهت گیری‌های معنوی

همه آموزشهای اخلاقی و تربیتی از اول ابتدایی تا پایان دوره متوسطه بر اساس آموزه‌های فقه پویای تشیع دوازده امامی خواهد بود.

توضیح:

وقتی سخن از فقه پویای شیعه دوازده امامی به میان می‌آید، دیگر هیچ نیازی به ذکر «این ارزش‌ها بر اساس آموزه‌های قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص) و حضرات اهل بیت ـ علیهم‌السلام ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رهنمودهای رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری» نیست، زیرا «چون که صد آمد نود هم پیش ماست».

در واقع همه آموزه‌های قرآنی، مهدویت، امامت و رهبری، توجه به علم و دانش، روابط فردی و اجتماعی و... در فرهنگ ناب تشیع ( اسلام ناب محمدی) وجود دارد که در سازوکارهای اجرایی باید توسط متخصصان بدان توجه شود.
تبصره: آموزه‌های دینی برای اقلیتهای مذهبی بر اساس تعالیم رسمی دینی آنان در کنار آموزشهای رسمی درسی عمومی خواهد بود.

ب) جهت گیری‌های علمی

کلیه آموزش‌های علمی از اول ابتدایی تا پایان دوره متوسطه برای دانش آموزان و آموزگاران بر اساس خلاقیت محوری، تفاضل علمی و نظام تشویق مناسب است که در راستای «سند چشم‌انداز بیست ساله و نقشه جامع علمی کشور و سیاست‌های کلی تحول نظام آموزشی تهیه و تدوین شده است و با مبانی نظری تحول بنیادین آموزش و پرورش (شامل فلسفه تعلیم و تربیت، فلسفه تعلیم و تربیت رسمی عمومی و رهنامه نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی در جمهوری اسلامی ایران) سازگار و مستند به مضامین مندرج در آنها» به منظور بروز روحیه کارآفرینی و زمینه سازی جهت بروز مهارت‌های فنی و حرفه ای.

پ) جهت گیری‌های سلامت

در کلیه مراحل تحصیل تا پایان متوسطه در هفته دو جلسه ورزش الزامی و هدفمند خواهد بود.

تبصره:

لزوما برای امر ورزش از معلمانی باید استفاده کرد که تخصص آنها ورزش با روش علمی آن باشد.

ت) توجه به ادبیات و زبان پارسی و حس وطن دوستی

فصل دوم

این فصل نیز زاید است، زیرا از طرفی می‌گوید:
«این نهاد مأموریت دارد با تأکید بر شایستگی‌های پایه، زمینه دستیابی دانش‌آموزان در سنین لازم التعلیم طی دوازده پایه (چهار دوره تحصیلی سه ساله...» و از طرفی اعلام می‌شود که دوران ابتدایی شش سال است. اظهار نظر‌های گوناگونی از افراد تأثیر گذار در تدوین این سند هست که معلوم می‌شود که روی دوره‌های تحصیلی توافق نظری نیست.

فصل سوم

با وجود بند «ب» فصل نخست اشاره شده، این فصل زاید خواهد بود.

فصل چهارم

با استدلال‌هایی که در فصل نخست گفته شد این فصل هم زاید خواهد بود.

فصل پنجم

گویا همه پانزده بند این قسمت در سه بند خلاصه می‌شود:

الف) استقرار نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی بر پایه مبانی نظری و فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی.
ب) تقویت و نهادینه‌سازی مشارکت اثربخش و مسئولیت‌پذیری مردم، خانواده و نهادهای اقتصادی، مدیریت شهری و روستایی و بنیادهای عام‌المنفعه در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی.
پ)گسترش و تعمیق فرهنگ پژوهش و ارزشیابی، خلاقیت و نوآوری، نظریه‌پردازی و مستندسازی تجربیات علمی ـ تربیتی بومی در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی و کارآمد کردن آن.

فصل ششم
مقدمه این فصل هیچ مطلب جدید ندارد و هر آنچه هست، تکرار مکررات و زائد است.
بند نخست آن ( پرورش تربیت یافتگانی که:) با وجود مطلب «ب» در فصل اول فوق الذکر زائد است.
بند دوم (تعمیق تربیت و آداب اسلامی، تقویت اعتقاد و التزام به ارزش‌های انقلاب اسلامی) با وجود مطلب «الف» در فصل نخست زاید است.
بندهای 3 تا 23 این فصل چیزی ندارد که در چهارچوب اهداف کلان مورد اشاره تا کنون، بدان توجه نشده باشد. به همین دلیل، همه این مطالب از جهت محتوایی تکراری و در یک سند راهبردی تکرار لفظی و معنوی امری قبیح است.

فصل هفتم

چهارچوب نهادی و نظام اجرایی تحول بنیادین آموزش و پرورش

در این فصل نویسندگان این سند می‌خواهند که ضمانت‌های اجرایی و تقسیم کار در این سند را مشخص کنند. که اگر این پدیده وجود نداشته باشد، هر قدر این سند قوی باشد، یک سند غیر اجرایی و کارآمد خواهد بود.

الف) بند 1 ـ 7 می‌گوید: «سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری کلان و نیز ارزیابی و نظارت راهبردی فرایند تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی بر پایه این سند بر عهده شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌باشد».

پرسش:  ارزیابی و نظارت مستمر مستلزم توسعه علمی و حتی فیزیکی این نهاد است؛ برای نمونه، شورای نگهبان که دفاتر خود را در استانها راه اندازی کرد و با مشکلات نرم افزاری و سخت افزاری روبه‌رو بود تا به شکل یک تشکیلات سراسری درآمد، شورای عالی انقلاب فرهنگی برای اجرایی شدن این امر چه تدابیری دارد؟

ب) بند 2 ـ 7 قسمت «الف» می‌گوید: «شورای عالی آموزش و پرورش با استفاده از همه ظرفیت آموزش و پرورش و سایر نهادها و امکانات کشور مسئولیت بررسی، تصویب و ابلاغ سیاست‌های اجرایی، طراحی سازکار تحقق اهداف، ساختارها و فرایندهای مربوط، به روزآوری و ترمیم، هماهنگی و انسجام در سیاست‌ها و برنامه‌ها و نظارت بر حسن اجرای برنامه‌‌های تحول راهبردی را بر عهده دارد و گزارش پیشرفت اجرای سند و چگونگی عملکرد وزارت آموزش و پرورش را به صورت سالانه به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارایه می‌دهد».

پرسش: اگر این شورا و شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت آموزش و پرورش هرکدام به وظیفه خود عمل نکرد چه دستگاهی حق ورود و توبیخ خواهد داشت؟

پ) بند 3 ـ 7 قسمت «ب» می‌گوید: «وزارت آموزش و پرورش مسئولیت نهادینه‌سازی و اجرای سند ملی آموزش و پرورش مسئولیت نهادینه سازی و اجرای سند ملی آموزش و پرورش (شامل بنیان‌های نظری و سند تحول راهبردی) و طراحی و تدوین برنامه‌های اجرایی سند تحول راهبردی را برعهده دارد و حداکثر ظرف مدت یک سال پس از تصویب این سند، برنامه‌های خود (به ویژه برنامه‌های زیر نظام‌های اصلی) را به تصویب شورای عالی آموزش و پرورش می‌رساند.»

پرسش: چگونه هنوز برنامه‌ها ارایه نشده و به تصویب نرسیده اعلام می‌شود که از سال آینده این نظام عملیاتی می‌شود؟

شاید به دلیل همین مسأله است که عباسپور، رئیس کمیسیون آموزش و پرورش مجلس این حرکت را « حرکتی عجولانه، خود سرانه، بدون مطالعه » که مورد تأیید مجلس نیست و «به ضرر نظام آموزشی کشور» می‌داند.

پیشنهاد:

1 ـ با توجه به همه مطالب گفته شده و حساسیت‌های تربیتی و آموزشی بهتر است نظام آموزشی ما به سه دوره 4 ـ 4 ـ 4 تقسیم شود؛ چهار سال ابتدایی، چهار سال راهنمایی و چهار سال دبیرستان.

2 ـ کلیه درس‌ها بر پایه نظام ترمی طراحی شود که به دانش‌آموز این امکان را بدهد که بین حداقل و حد اکثر، مقدار واحد درسی را انتخاب کند که بر اساس شایستگی و توانمندی‌های فردی؛ دانش آموز بتواند کل سه دوره دوازده ساله را بین شش تا دوازده سال طی کند.

تبصره:

الف) نظام امتحان جهشی (ارتقایی) این امکان را برای همه دانش آموزان فراهم نمیکند.یعنی در نظام جهشی، دانش آموز باید دو سال را در یک سال بگذراند.اما در نظام پیشنهادی دانش آموز به میزان توان خود می‌تواند سالانهک سوم یا یک چهارم و... را پشت سر بگذراند.

ب) در نظام پیشنهادی ممکن است یک دانش آموز در نه و نیم سال و یکی شش سال و دیگری یازده سال و... این نظام تحصیلی را به پایان ببرد که به میزان هر یک سال که به جلو می‌افتد، هم از عمرش استفاده بهتری می‌برد و هم هزینه‌های اضافی برای خانواده و جامعه را کاهش می‌دهد.


پانویس:
 ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ 
1 ـ بر گرفته از ویبکی پدیا ( دانش نامه آزاد)
2 ـ سایت ف
هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...