چرا نامههای سرگشاده؟!
کد خبر: ۹۷۵۹۴ تاریخ انتشار: ۱۳۸۹/۰۲/۲۰
منبع: سایت تابناک
یکی از پدیدههایی که به تازگی زیاد شده، موضوع نامههای سرگشادهای است که افراد مختلف با انگیزههای گوناگون به مقامات ارشد نظام مینویسند.
با یک حساب سرانگشتی میتوان انگیزه نویسندگان این قبیل نامهها را چنین برشمرد:...
1- از روی خیرخواهی:
هیچ کس نمیگوید که تمام این نامههای سرگشاده از روی خبث سریره است. لذا قطعا (با توجه به شخصیت بعضی از نویسندگان) تعدادی از این نامههای سرگشاده از روی دلسوزی و خیرخواهی است. البته این خود دو گونه است:
الف: جهل به شرائط زمان و مکان:
بعضیها دوستی خاله خرسه ( یا آقا خرسه!) را دارند. یک چیزی به گوششان میخورد ، احساساتی شده و دامنه آن را به رسانهها میکشانند.که در خیلی از مواقع همراه با پشیمانی خواهد بود.
ب: دور اندیشی و واقع بینی:
بعضیها با تحلیل شرایط جامعه میتوانند نسبت به حوادث آینده پیش بینی کنند. نباید بگوییم اینها با کسانی که بعدا خلافهایی کردهاند، با هم هماهنگ بودهاند، چون از قبل شبیه آنچه اتفاق افتاده را گفتهاند!
عقل ایجاب میکند به این نظرها توجه کافی و لازم بشود.
2- برای تخریب:
دسته دیگر از این نامههای سرگشاده برای تخریب و یا تحقیر است. که خود این نیز بر دو قسم است:
الف: توهین و تحقیر:
اگر یک نامهای سراسر توهین و تحقیر باشد در هیچ جامعهای ارزش انعکاس و توجه ندارد و باید با کسی که توهین کرده است ، وفق قانون بر خورد کرد.
ب: بیان واقعیت:
ممکن است کسی که هم جناح ما نیست یا حتی بالاتر از آن جزو منافقین و یا دشمنان قسم خورده ما باشد، نامهای سرگشاده بنویسد، آیا به صرف اینکه دشمن است نباید به حرفهای او توجه کرد؟
با مرور به سیره معصومین (ع) دو نکته استنتاج میشود:
یکی: حتی در میدان جنگ ما حق نداریم به دشمن و اعتقادات او ناسزا بگوییم.
دین اسلام به عنوان کاملترین دین وارد این مقوله شده و در این باره آیه ای نازل شده است که «به کفار و دشمنان دین لعن و سب نکنید».
البته لعن و سب غیر از نفرین است و این دو با هم نباید مخلوط شود.
آیه میفرماید: «(به معبودِ) کسانی که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (کفّار و دشمنان دین) از روی جهل خدا را دشنام دهند! این چنین برای هر امتی عملشان را زینت دادیم».
«این آیه یکی از ادبهای دینی را خاطرنشان میسازد که با رعایت آن احترام مقدسات جامعه دینی محفوظ مانده و دستخوش اهانت و ناسزا و پاسخ بد نمیشود، در نتیجه عصبیت جاهلیت، مشرکین را وادار سازد که حریم مقدس خدای متعال را مورد هتک قرار دهند، لذا به آنان دستور میدهد که به خدایان مشرکین ناسزا نگویند، چون اگر ناسزا بگویند و آنان هم در مقام «معارضه به مثل» به ساحت قدس ربوبی توهین کنند، در حقیقت خود مؤمنین باعث هتک حرمت وجسارت به مقام کبریایی خداوند شدهاند».
محقق بزرگوار، مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی در حاشیه کتاب مکاسب مینویسد: «مقتضای اطلاق روایات، حرام بودن فُحش است، با هر کس که باشد، خواه مسلمان و مؤمن باشد یا کافر و فاسق؛ کوچک یا بزرگ، بلکه میتوان گفت، هر چند بچه و غیر ممیز باشد بلکه در بعضی روایات از سب و لعن حیوانات نیز نهی شده است».
امام موسی بن جعفر(س) در خصوص ناسزاگویی به برادران دینی و مؤمن فرموند: «به خدا قسم! حق مؤمن، بزرگتر از حق کعبه است».
امام صادق(س) فرمود: «هرزه گویی و بد زبانی از جفاکاری است و جفاکار در آتش است».
وقتی بدگویی و بدزبانی مورد نهی دین و عقل قرار گرفته و حتی از بدگویی نسبت به کفّار منع شده است، پس به طریق اُولی از سب و دشنام برادران و خواهران مؤمن نهی شده است. حتی باید از لقبهای بد دادن و یا گفتارهای ناپسند و مسخره کردن (که در درجه دشنام و سب هم نیست) پرهیز شود که در سوره حجرات به صراحت بیان شده است.
دوم: اگر دشمن به ما ناسزا میگوید در صحبتهای او تأمل کنیم.
در این زمینه خوب است به یک روایت از آقا امام علی (ع) توجه کنیم:
ایشان میفرمایند:
اعداء الرجل قد یکونون انفع من اخوانه، لأنهم یهدون الیه عیوبه فیتجنبها و یخاف شماتتهم به فیضبط نعمته و یتحرز من زوالها بغایه طوقه ( شرح ابن ابی الهدید ج20 ص271)
گاهی دشمنان آدمی از دوستانش سود مند تر است.زیرا دشمنان در دشمنی خود به عیوب این افراد میپردازند و اگر آنها کمی تعقل کنند ، به خاطرفرار از شماتت ( اشکال تراشی) دشمن، مجبور میشود تا امکانات و نعماتی که در اختیار دارد را خوب محافظت کند.
این روایت به ما میآموزد که به حرفها و استدلالهای دشمن توجه کنیم نه اینکه بخاطر دشمن بودن همه حرفهایش را نادیده بگیریم.
در داستان دیگری (که در کتاب داستان راستان شهید مطهری نیز آمده است) شخصی به امام مجتبی (ع) که میرسد شروع به فحاشی میکند. آنقدر ناسزا میگوید تا خسته میشود. امام (ع) به سراغش میرود. میفرماید:
نسبتهایی که به مادرم دادی، اینگونه نیست. مادر من فاطمه دختر پیغمبر (ص) است. مشکلت چیست؟ پول میخواهی؟ گرسنه ای؟ زمین کشاورزی میخواهی؟
به این شکل او را مورد لطف و محبت خود قرار میدهد و او نیز جزو یاران صدیق و جان فشان حضرت قرار گرفت.
3- علت نامههای سرگشاده چیست؟
در این خصوص بنده تجربهای دارم. به شخصیتهای علمی ، معنوی و اجرایی زیادی پیرامون موضوعات مختلف نامه نوشته ام. اما دریغ از یک جواب.
ولی وقتی مطالبی در رسانهها مینویسم تا حدودی بازخورد دارد.
علت شیوع نامههای سرگشاده تنبلی خیلی از مسئولان در ارایه جوابهای خصوصی به افراد نخبه است.
اگر نهضت پاسخگویی در کشور به وجود بیاید، مطمئن باشید دیگر نامه سرگشادهای نخواهد بود.